"درد" رو برعکسم بخونی باز میشه درد. ولی اگه "درمان"و برعکس بخونی میشه "نامرد"
مواظب باش واسه دردت به هر درمانی تن ندی.
یکی بود یکی نبود. این داستان زندگی ماست. همیشه همین بوده. یکی بود یکی نبود. در اذهان شرقی مان نمی گنجد با هم بودن. با هم ساختن...
برای بودن یکی، باید دیگری نباشد. هیچ قصه گویی نیست که داستانش این گونه آغاز شود: یکی بود ، دیگری هم بود. همه با هم بودند. و ما اسیر این قصه کهن برای بودن یکی، یکی را نیست می کنیم از دارایی، از آبرو، از هستی...
انگار بودنمان وابسته نبودن دیگرسیت.
و این هنری است که آن را خوب آموخته ایم.
هنر نبودن دیگری.
اینجا ایران است.
جایی که پشت دوستت دارم هایش هم نوشته "ساخت چین"
کوچ پرندگان به مــــن آموخت
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
مسافرت گله ای حال میده.
در ایران
تو دستشویی فکر میکنند.
تو حمام اواز میخوانند.
سر کلاس میخوابند.
تو رختخواب تلفن حرف میزنند.
موقع درس خوندن بازی میکنند.
موقع تی وی دیدن فیسبوک چک میکنند.
موقع ایمیل چک کردن غذا میخورند.
وقت خواب بیدارند.
وقت بیداری خوابند.
سر کار روزنامه میخوانند.
و اوقات فراغت کار میکنند.
تق تق
کیه؟
من
من، کیه؟
درسته
چی درسته؟؟؟
منکی
این همون چیزیه ک من میخوام بدونم.
چی میخوای بدونی؟؟
من، کی؟
بله، دقیقا!
دقیقا" چی؟
بله من دقیقنچی هم به همراه دارم!
دقیقا، چی به همراه داری؟
بله.
بله چی؟؟؟
نه. دقیقنچی.
این چیزیه که من میخوام بدونم.
عرض کردم دقیقنچی.
دقیقا چی؟
بله.
بله چی؟
بله همراهمه.
چی همراهته؟
دقیقنچی. دقیقنچی چیزیه که همراهمه.
من کی؟؟
بله!
برو بابا!!!
تق تق...
.: Weblog Themes By Pichak :.